پیربابایی: باید برای صنعت داخلی احترام قائل باشیم و همه تلاشمان، رونق بخشیدن به آن باشد.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)، در زمان همه دولتها، صدای مظلومانه قاطبه تولیدکنندگان، بلند بوده که نفس تولید به شماره افتادهاست. آنها میگویند و انصافا هم به حق میگویند که فشار خردکنندهای را در حال تحمل هستند و هرلحظه ممکن است عطای تولید را به لقای آن بخشیده، سرمایه خود را نزد نظام بانکی سپرده کنند و جان خود را از گرداب خانمانسوزی که تولید را در برگرفته، نجات دهند.
حق با این عزیزان است، باید برای صنعت داخلی احترام قائل باشیم و همه تلاشمان، رونق بخشیدن به آن باشد. اما سوال اینجا است که واقعا و مبتنی بر یک مرجعیت آماری و پژوهشی، چه میزان از مشکلات و بلایایی که بر سر تولید هوار شده، ناشی از واردات است؟ چه کسی سد راه تولیدکنندگان در تصاحب سهم مناسب از بازارهای کشورهای همسایه شده است؟ واردات؟ پس سهم مالیات، تامین اجتماعی، سود بانکی، بوروکراسی اداری، موازیکاری دستگاههای دولتی، فقدان سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، پایین بودن نرخ بهرهوری، بالا بودن نرخ استخدامها و شاغلان، ناقص بودن چرخه دانش، عدم مدیریت ورزیده، ماشینآلات قدیمی و فرسوده، فقدان بستهبندیهای مردمپسند، کیفیت گاهی پایین، عدم همراهی با تکنولوژی روز دنیا و دهها عامل دیگر چقدر بودهاست؟
فرض کنیم درهای واردات از امروز در کشور ما بسته شود و هیچ کالایی وارد کشور نشود، آیا در چنین شرایطی مشکلات تولید برطرف شده، صنعت شکوفا میشود؟ رنگ و روی تولیدکنندگان عزیز، گشوده شده، سرمایهگذاریها جذب تولید میشود؟ تولیدات آنها به سمت کشورهای خارجی سرازیر میشود؟ واقعا چند درصد از مشکلات ایشان برطرف خواهدشد؟ اگر درهای واردات بسته شود، واقعا چه کسی، بهرهمند میشود؟ تولیدکننده نجیب داخلی؟ پس چرا تا این لحظه سایر کشورهای دنیا چنین سیاست و رویکرد پیشگیرانهای برای حمایت از تولید خود اتخاذ نکردهاند؟ اگر هم اتخاذ کردهاند، تبدیل به کره شمالی شدهاند.
ما از تعطیلی کارخانههای داخلی، افسوسها میخوریم، اما توجه به این نکته ضروری است که آیا در کشورهای صنعتی و پیشرفته، تعطیلی کارخانهها و صنایع، سابقه ندارد؟ آیا هر تولیدکنندهای، الزاما موفق میشود؟ پس این آمار تعطیلی کارخانهها در آن کشورها چیست؟ دلیل تعطیلی آنها، واردات بیرویه بودهاست؟ تجربه نشان داده تولیدی که نتواند خود را همگام با تکنولوژی تطبیق دهد، تولیدی که نتواند در رقابت با سایرین، محل ظهور نوآوری و خلاقیت باشد، تولیدی که نتواند ارزش افزوده متناسب با خواسته مشتری ایجاد کند، تولیدی که نتواند کاهش هزینههای جاری و سربار را عملیاتی کند، دیر یا زود محکوم به شکست است. چه در ایران و چه در اروپا، تفاوتی نمیکند. این واقعیت صریح و بدون حجاب اقتصاد است. در این گردونه شوم، باید به صراحت بگوییم که اتفاقا علیرغم همه غوغاها، واردات قانونی، کمترین تاثیر را دارد. دشمن تولیدکنندگان عزیز، واردات شناسنامهدار نیست، ولی افسوس که دیواری کوتاهتر از واردات وجود ندارد که کسی بخواهد به آن هجمه ببرد. چه کسی توان حمله به شبهه دولتیها را دارد؟ چه کسی توان انتقاد از سازمانهای دولتی و بوروکراسی حاکم بر آنها را دارد؟ چه کسی را یارای انتقاد از بخشنامههای زودگذر و دمدمیمزاجانه و مبتنی بر آزمون و خطا است؟ هر انتقادی، ممکن است عواقب و تبعاتش، بنیان بنگاهها را تحت شعاع قرار دهد. پس فقط و فقط، این واردات است که به عنوان دشمن شماره یک تولید معرفی میشود و بس.
نکته حایز اهمیت آنکه واردات، خود معلول است و نه عامل. اساسا هیچ فعال اقتصادی به سراغ واردات کالایی نمیرود که در کشور، مصرفکننده ندارد. اگر کالایی وارد کشور میشود، قطعا برای آن بازار مصرف وجود دارد. بازاری که تولیدکننده داخلی نتوانسته آن را پوشش دهد. پس اگر واردات هست، نه به دلیل وجود اهرمهای فشار بر بازار، بلکه به دلیل پتانسیل بازار است که واردکننده به سمت آن جلب میشود، بنابراین بستن درهای واردات رسمی، تنها سبب میشود که نگاه مصرفکننده داخلی از واردکننده رسمی و شناسنامهدار به سمت کالای قاچاق هدایت شود. کالایی که نه تنها حقوق دولت را پرداخت نمی کند، بلکه سلامت مصرفکننده را نیز به خطر میافکند. تجربه میگوید قاچاق، مهمترین دشمن تولید و واردات رسمی است و اگر جایی از واردات رسمی به بهانه حمایت از تولید بدگویی میشود، این قاچاقچی است که همانجا دلشاد و سرزنده میشود.