«...بوسی تعاملی بودن را مفهومی روانشناختی میداند و میگوید: این حقیقت که مخاطبان ممکن است یک محیط ارتباطی را حتی هنگامی که کنترل دوسویگی ارتباطی و فرصت های رفتاری آشکار وجود نداشته باشد به عنوان یک محیط تعاملی ببینند، بر بعد روانشناختی تعاملی بودن تاکید دارد. ...»(تاتار،۱۳۸۶:۴۴)
با توجه به نظریه پردازانی که به تعاملی بودن از زاویۀ مخاطب مینگرند؛ میتوان چنین برداشت کرد که آنها در تعریف تعاملی بودن در درجۀ اول درک وتصور مخاطب رامورد توجه قرار میدهند. یعنی اگر مخاطب تصور کند که در ارتباطی که برقرار شده او نیز اثرگذار است و نقشی در ایجاد و تغییر فرایند ارتباط دارد؛ در این صورت است که میتوان این ارتباط را تعاملی دانست. اما اگر در طول فرایند ارتباط مخاطب فاقد چنین تصور و درکی از خود باشد این ارتباط تعاملی نیست.
آن چه تا کنون در بارۀ تعاملی بودن مشخص شد، این است که نظریه پردازان گوناگون تعاملی بودن را، براساس سه موضوع یعنی فناوری، محیط ارتباطی و درک مخاطب تعریف کرده اند. دستۀ اول تعاملی بودن را، مفهومی میدانند که فناوری میتواند با امکان ها وفرصت هایی که برای کاربر ایجاد میکند؛ تحقق بخشد. دستۀ دوم نظریه پردازانی هستند که پیوستگی پیام ها با یکدیگر و نیز سرعتی که پیام ها در یک ارتباط رد وبدل میشوند را مورد توجه قرار داده اند. دستۀ سوم تعاملی بودن را به درکی که مخاطب از ارتباط دارد؛ نسبت میدهند یعنی آنها معتقدند بدون توجه بهاین کهایا فناوری برای مخاطب امکان تعامل را فراهم کرده است یا نه؟ مخاطب باید احساس کند که در این ارتباط نقشی دارد.
به سوی یک دیدگاه ترکیبی
برای پاسخ به پرسش هایی که در مقدمه مقاله مطرح شد، از دو روش تحقیق استفاده شده است. اولین روش، کتابخانهای است؛ در این روش منابعی که دربارۀ تعاملی بودن وجود داشتند مورد مطالعه قرار گرفته اند. روش دیگر، روش مصاحبه با متخصصان است. در این جا بر خلاف مصاحبه های زندگی نامه نگارانه به مصاحبه شونده نه به عنوان یک (کل یا) شخص، بلکه به قابلیتش به عنوان متخصص در یک حوزۀ خاص توجه میشود.» (فلیک، ۱۳۹۰:۱۸۳).
بر مبنای چنین روشی تلاش شده است تعریفی عملیاتی از تعاملی بودن ارائه شود.
از آنجا که دیدگاه های پیش گفته تعاریف متفاوتی از تعاملی بودن ارائه میدهند؛ باید به دنبال نظریهای بود کهاین سه دیدگاه را به صورتی هماهنگ و در یک قالب توضیح دهد. چنین نظریهای از سوی کیوسیس ارائه شده است؛ وی هرسۀ این دیدگاه ها را در یک چارچوب کلی و دیدگاه ترکیبی قرار میدهد که آن را میتوان به عنوان نتیجهای از تعاملی بودن در دیدگاه های مختلف، به شمارآورد.«کیوسیس قبل از اینکه تعریف خود را ارائه دهد با توجه به تعاریف موجود عوامل اصلی تعاملی بودن را بر میشمارد. او معتقد است که برای یک تجربه تعاملی، میتوان به یک اتفاق نظر عمومی در مورد اجزای تشکیل دهنده اصلی آن به شرح زیر دست یافت:
ارتباط دو سویه یا چند سویه باید وجود داشته باشد.
نقش گیرندگی و فرستندگی باید بین شرکت کنندگان ارتباط قابل تغییر باشد(تشخیص گیرندگی و فرستندگی ممکن نباشد)
وابستگی مرتبه سوم باید وجود داشته باشد(پیام ها در ارتباط با یکدیگر باشند)
ارتباط گران میتوانند انسان یا ماشین باشند مشروط بر اینکه هم به عنوان فرستنده و هم به عنوان گیرنده عمل کنند.
افراد باید قادر باشند به نحوی محتوا، شکل و سرعت یک محیط رسانهای را تغییر دهند(بر محیط ارتباطی و در واقع رسانه کنترل داشته و عاملیت خود را اعمال نمایند.)
۶ - کاربران باید بتوانند اختلافات را در سطح تجارب تعاملی بودن درک کنند.»(تاتار،۱۳۸۶:۴۶)
مواردی که کیوسیس به عنوان نقاط مشترک نظریه پردازان مختلف دربارۀ تعاملی بودن برمیشمارد را میتوان بسط وگسترش داد. اولین موردی را که کیوسیس از آن یاد میکند؛ ارتباط دوسویه یا چند سویه است؛ که در واقع این مورد شامل دو مفهوم میشود اولین مفهوم دوسویگی ودومین مفهوم چندسویگی است. درتعریف ارتباط دوسویه میتوان گفت:« امکان بالنسبه برابربین گیرنده وفرستنده برای اثر گذاری در جریان ارتباطی است . حال این اثر گذاری میتواند به معنای امکان سلطه بر تکنولوژی یا تولید وارسال محتوا را نیز شامل میشود.»(منتظر قائم۱۳۹۰). و ارتباط چند سویه یعنی این که به جای یک فرستنده و گیرنده چندین فرستنده وگیرنده در ارتباط حضور داشته باشند.
منتظرقائم)۱۳۹۰) بهاین نقطه اشاره میکند که یک ارتباط دو سویه امکان تعامل بیشتری را نسبت به ارتباط چند سویه فراهم میکند؛ چون به نظر وی در ارتباط چندسویه ممکن است به دلیل حضور تعداد زیادی ازکاربران در ارتباط اختلال ایجاد شود. در واقع تعداد زیاد کاربران میتواند مانعی برای شکل گیری تعامل در ارتباط شود.از سوی دیگر او ویژگی دو سویگی را ویژگی سایر رسانه ها نیزقلم داد میکند اما معتقد است کهاین ویژگی در فضای مجازی بیشتر امکان بروز دارد با این وجود تمام قسمت های فضای مجازی به یک میزان امکان ارتباط دو سویه یا چند سویه را ندارد.
مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد؛ این است که نقش گیرندگی و فرستندگی بین شرکت کنندگان قابل تغییر باشد. یعنی این که یک کاربر در یک زمان هم فرستنده وهم گیرنده باشد؛ به طوری که کاربر خود را فرستندۀ مطلق یا گیرنده مطلق نداند. بلکه او بتواند هر دوی این نقش ها را ایفا نماید. این امر در رسانه های مختلف به طور یکسان اتفاق نمی افتد. یعنی نمی توان رادیو و تلویزیون دارای این ویژگی دانست. اما دربارۀ فضای مجازی میتوان به چنین امکانی اشاره کرد.
مورد سوم به وابستگی مرتبۀ سوم در ارتباط اشاره دارد. وابستگی مرتبه سوم را میتوان در میزان ارتباطی که پیام ها با یکدیگر دارند؛ تعریف کرد. اگر پیام هایی که در یک ارتباط مبادله میشوند دچار گسیختگی شوند ارتباط تعاملی شکل نمی گیرد و این گسیختگی در ارتباط در تضاد با تعریف فلسفی تعامل قرار میگیرد. این تعریف فلسفی از تعامل عبارت است ازاین که «اگردوسویگی به گونهای باشد که افرادی که در زمان ومکان با هم مشترک اند؛ چه با واسطه از طریق رسانه وچه بی واسطه از طریق ارتباطات اجتماعی و با هم این مبنای انتقال داده و شبکۀ ارتباطاتی را به یک عمل مشترک، هویت مشترک، اقدام مشترک، فکر مشترک و یا یک احساس مشترک تبدیل کنند؛ در این زمان است که تعامل رخ داده است.»(منتظر قائم ۱۳۹۰)
مورد چهارم که ارتباط تعاملی را مشروط بر انسان بودن دو سوی ارتباط تعریف نمی کند.این تعریف از یک سو در مقایسه با تعاریف قبلی برای نقش فناوری اهمیت بیشتری قائل است. اما از سوی دیگر نوعی ابهام نیز در این مورد وجود دارد.این ابهام ناشی از این موضوع است که ارتباط گران میتوانند انسان یا ماشین باشند. یعنی در یک ارتباط تعاملی دو ماشین نیز میتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند. این امر را میتوان با پدیدۀ بلوتوث توضیح داد؛ چرا که دو گوشی همراه میتوانند از طریق بلوتوث با یکدیگر تعامل داشته باشند.که شرط مورد اشاره نیز در این باره عملی میشود.
پنجمین عاملی که ذکر شد؛ به عاملیت کاربر اشاره دارد. عاملیت یعنی این که کاربر به چه میزان امکان اعمال خواسته ها و نظرات خود را درارتباط دارد. آیا او تنها یک گیرندۀ منفعل است یا کاربری است که میتواند تغییرات مورد نظر خود را در رتباط اعمال کند. اعمال تغییرات نیز خود محدود به سه مورد شکل، محتوا و سرعت ارتباط است. اوج عملیات کاربر زمانی است که او که در ارتباط بتواند هرسۀ این موارد را تغییر دهد. از سوی دیگر تغییر در هریک از این موارد نیز در میزان تعاملی بودن ارتباط میتواند موثر باشد. کاربری که شکل یک ارتباط را تغییر میدهد در مقایسه با کاربری که درمحتوای ارتباط یا سرعت ارتباط تغییر ایجاد میکند به یک میزان احساس سهیم بودن در ارتباط را ندارند. پس در مورد پنجم از ویژگی های تعاملی بودن، میتوان به قدرت اعمال نظر مخاطب از جهت تغییر در شکل، محتوا وسرعت ارتباط اشاره کرد.
آخرین مورد که جز عوامل اصلی تعاملی بودن محسوب میشود؛ عامل درک مخاطب است. این عامل بهاین اشاره دارد که کابران مختلف میتوانند درک متفاوتی از تعاملی بودن یک ارتباط داشته باشند. یعنی کاربرa در مقایسه با کاربر b ممکن است خود را در ارتباط سهیم نداند. البته باید متذکر شد کهاین احساس ناشی از تجارب کابران است یعنی کاربری که دریک ارتباط نقش هدایتگر را از خود به نمایش میگذارد مسلما در مقایسه با کاربری که همیشه در ارتباط نقش دریافت کنندگی را داشته است درک یکسانی از ارتباط و تعاملی بودن یا نبودن آن نخواهند داشت.
این عوامل در واقع معیاری برای داوری دراختیار کاربران قرار میدهد تا بر اساس آن کاربران، ارتباطی را که بیشتر دارای ویژگی تعاملی بودن است از ارتباطی که کمتر دارای چنین ویژگی است تشخیص دهند. چرا که انسان امروز در عصری که به عصر ارتباطات معروف است باید بتواند دربارۀ این که چگونه ارتباط خود را با جهان پیرامونش برقرار نماید؛ تصمیم بگیرد و به همین دلیل تعریف تعاملی بودن نیز مهم تلقی میشود.
از آن جا که یکی از عرصه های ارتباطی انسان، رسانه ها هستند این معیار میتواند در انتخاب رسانه نیز به انسان کمک کند. ممکن است برای انسان این سوال پیش آید که برای با خبر شدن از اخبار دنیا بهتر است بیشتر به چه رسانهای مراجعه نماید. او میتواند روزنامهای بخرد واخبار داخلی و خارجی آن را بخواند، یا با قرار دادن موج رادیو در یک ایستگاه خبری به اخبارآن گوش دهد، یا با مراجعه به فضای مجازی از آخرین اخبار دنیا مطلع شود... در این باره اگرفرد عوامل پیش گفته را در نظر بگیرد به کدام یک از این رسانه ها مراجعه خواهد کرد؟ کدام رسانه امکان بیشتری را برای دوسویگی، تبادل نقش، وابستگی مرتبۀ سوم، ارتباط گری، اعمال نظر، احساس تعامل فراهم میکند؟ در پاسخ بهاین سوال باید گفت همۀ این رسانه ها، تا حدی از ویژگی تعاملی بودن برخوردارند اما در این بین فضای مجازی امکان بیشتری را برای تعاملی بودن فراهم میسازد. پس همانطور که اشاره شد این عوامل میتوانند معیار انتخاب رسانه باشند.
تعریف تعاملی بودن
«...کیوسیس تعاملی بودن را اینگونه تعریف میکند: میزانی که یک فناوری ارتباطی میتواند محیط با واسطهای خلق کند که در آن شرکت کنندگان میتوانند هم به طور همزمان هم به صورت غیر همزمان ارتباط (یک به یک، یک به چند، چند به چند) برقرار کنند و در تبادل دو سویه پیام (وابستگی مرتبه سوم ) شرکت نمایند. به علاوه با توجه به کاربران انسانی، تعاملی بودن به توانایی آنها به دیدن یک تجربه به عنوان شبیه سازی از ارتباطات بین فردی بر میگردد و آگاهی آنان را از حضور از راه دور افزایش میدهد. کیوسیس برخی از مفاهیم این تعریف را اینگونه بیان میکند که منظور ما از:
- فناوری ارتباطی: هرچیزی از تلفن گرفته تا سیستم رایانه است.
- محیط با واسطه: میتواند هرچیزی از خط تلفن تا واقعیت مجازی باشد.
- ارتباطات: یک تبادل اطلاعاتی ساده تا تحرک پیشرفته در بازی های ویدئویی یا شبکه باشد که بدین ترتیب هم ارتباطات خطی و هم غیر خطی را شامل میشود.
- روابط شرکت کنندگان میتوانند شامل ارتباط انسان - ماشین، انسان - انسان، از طریق ماشین و همچنین در برخی موارد ماشین - ماشین باشد.
- وابستگی نظم سوم: همان مفهومی است که رافائلی در نظر دارد.
کیوسیس معتقد است که قسمت اول تعریف را برای تحت پوشش قرار دادن ساختار فناورانه و محیط ارتباطی تعاملی بودن طراحی شده است و قسمت دوم تصورات مخاطب را در نظر دارد. کیوسیس توضیح میدهد که چون تعاملی بودن در مورد ایدۀ رسانه ها بارزتر است، ارتباطات با واسطه از طریق فناوری در تعریف ما مرکزیت دارد. استفادۀ مبهم از محیط با واسطه با هدف انجام گرفته است؛ زیرا ما قصد داریم تمام ارتباطات دو سویه و چند سویه که توسط فناوری های رسانهای انجام میگیرد را در نظر داشته باشیم.» (تاتار۱۳۸۶:۴۷)
تعریف کیوسیس از تعاملی بودن را میتوان بر اساس جمله هایی که او دربارۀ وجوه مختلف تعریفش ارائه کرده است؛ بیشتر توضیح داد. او فناوری ارتباطی را هرچیزی از تلفن تا رایانه، تعریف میکند. جملۀ مذکور دربارۀ فناوری با مولفۀ دوم(محیط با واسطۀ) تعریف کیوسیس مرتبط است چراکه فناوری پدیدآورندۀ محیط ارتباطی نیز هست اما همۀ محیط های ارتباطی نیز فناورانه(تکنولوژیک) نیستند. این جمله بیانگر این است که وی همۀ فناوری های ارتباطی را دارای ویژگی تعاملی بودن به شمار میآورد.اما با توضیح پیش گفته، این سوال مطرح میشود کهایا ویژگی تعاملی بودن در همۀ فناوری های ارتباطی به یک میزان وجود دارد؟
به عنوان مثال ارتباطی که از طریق تلفن برقرار میشود با ارتباطی که در فضای مجازی شکل میگیرد؛ به یک میزان تعاملی اند؟ برای پاسخ بهاین سوال نیز باید به معیارهای شش گانهای که کیوسیس ارائه کرده است؛ توجه کرد. آیا چند سویگی ارتباط با تلفن امکان پذیر است؟ چه میزان عاملیت کاربر در فضای مجازی تحقق مییابد وچه میزان این عاملیت با تلفن امکان پذیر است؟ آیا امکان ارتباط ماشین- ماشین در تلفن بیشتر است یا در فضای مجازی؟ یا در کدام یک از این فناوری ها کاربر احساس تعاملی بودن بیشتری دارد؟ اگر سایرفناوری ها نیز بر اساس معیارهای شش گانه کیوسیس مورد مقایسه قرار گیرند میتوان بهاین نتیجه رسید که همۀ رسانه ها به یک میزان از این ویژگی برخوردارنیستند.
مولفۀ دوم یعنی تعاملی دانستن ارتباطات خطی وغیر خطی، مولفهای است که به ظاهر در مقابل رویکرد کلی (سنت فکری ارتباطات غیر خطی است)، دراین مقاله قرار میگیرد؛ زیرا هر دو نوع ارتباط خطی و غیر خطی را تعاملی محسوب کرده است. اگر معیار های شش گانه مبنای مقایسۀ این دو نوع ارتباط باشند بهتر میتوان مولفۀ مذکور را درک کرد. با مقایسۀ تلویزیون و فضای مجازی میتوان به تفاوت های ارتباط خطی و غیر خطی در میزان تعاملی بودن پی برد؟
سوال اول این است که امکان تعامل دو سویه و چند سویه در تلویزیون بیشتر است یا در فضای مجازی؟ آیا تبادل نقش ها در تلویزیون امکان بروز بیشتر دارد یا در فضای مجازی؟ عاملیت کاربر یعنی توانایی تغییر شکل، محتوا و سرعت بیشتر در کدام یک از این دو نوع رسانه رخ میدهد؟ آیا مخاطب از رابطۀ خود با تلویزیون، بیشتر تصور تعاملی بودن دارد یا در فضای مجازی؟ کدام یک از این انواع فناوری ها میتوانند میزان بالایی از پیوستگی پیام را برای کاربر فراهم کنند؟... بنابراین اگر رابطۀ مخاطب با تلویزیون به عنوان مصداقی از ارتباط خطی و رابطۀ او با فضای مجازی مصداقی از ارتباط غیر خطی در نظر گرفته شود؛ میتوان چنین نتیجه گرفت که ارتباط غیر خطی ویژگی تعاملی بودن را کامل تر به نمایش میگذارد.
روابط بین شرکت کنندگان مولفۀ چهارمی است که در تعرف تعاملی بودن به آن اشاره شده است. در این مولفه نیز همۀ موضوعات اشاره شده به طور مساوی از ویژگی تعاملی بودن برخوردار نیستند.ارتباط انسان- انسان، که در واقع همان ارتباط چهره به چهره محسوب میشود امکان تعاملی بودن بیشتری را دارد.ارتباط انسان - انسان از طریق ماشین در مرتبۀ بعدی از نظر میزان تعاملی بودن قرار دارد و در نهایت ارتباط ماشین- ماشین سهم کمتری از ویژگی تعاملی بودن را داراست.
آخرین مولفهای که کیوسیس در تعریف تعامل به کار برده است؛ وابستگی مرتبۀ سوم است. دربارۀ این مولفه، در قسمت مربوط به عوامل شش گانۀ تعاملی بودن از نظریه پردازان مختلف، توضیح داده شد. پیوستگی با تعامل رابطۀ مستقیم دارد یعنی هرچقدر که در ارتباطی پیام ها مرتبط با یکدیگر باشند؛ میزان تعاملی بودن افزایش مییابد و به هر میزان که پیوستگی بین پیام های مختلف کاهش یابد به همان میزان نیز تعاملی بودن کاهش مییابد.
بنابر آنچه گفته شد، تعریف کیوسیس از تعاملی بودن یک تعریف نسبی است. بهاین معنی که او تعاملی بودن را مفهومی میداند که هم میتوان آن را به ارتباط فناورانه(تکنولوژیک) و هم غیر فناورانه(غیرتکنولوژیک) نسبت داد. علاوه بر این او هر دو نوع ارتباط خطی وغیر خطی را دارای ویژگی تعاملی بودن میداند. از سوی دیگر به نظر کیوسیس اجزای ارتباط هم میتوانند انسان و هم ماشین باشند. بر این اساس است که میتوان گفت کیوسیس تعاملی بودن را یک مفهوم نسبی در نظر میگیرد. پس این فرضیه که تعاملی بودن یکی از ویژگی های برجستۀ فضای مجازی است نیز با این تعریف نسبی تایید میشود. چراکهاین فرضیه نیز تعاملی بودن فضای مجازی را به طور نسبی مورد توجه قرار میدهد.
نتیجه گیری
دو پرسش کلیدی این مقاله عبارت بودند از اینکه تعاملی بودن چیست؟ و تعاملی بودن و فضای مجازی چه رابطهای میتوانند با یکدیگر داشته باشند؟ با وجود دیدگاه های مختلف پاسخ پرسش اول تعریفی بود که از کیوسیس ارائه شد. وی «تعاملی بودن را اینگونه تعریف کرد: میزانی که یک تکنولوژی ارتباطی میتواند محیط با واسطهای خلق کند که در آن شرکت کنندگان میتوانند هم به طور همزمان هم به صورت غیر همزمان ارتباط(یک به یک، یک به چند، چند به چند) برقرار کنند و در تبادل دو سویه پیام (وابستگی مرتبه سوم ) شرکت نمایند. به علاوه با توجه به کاربران انسانی، تعاملی بودن به توانایی آنها به دیدن یک تجربه به عنوان شبیه سازی از ارتباطات بین فردی بر میگردد و آگاهی آنان را از حضور از راه دور افزایش میدهد.» (تاتار،۱۳۸۶:۴۶). توضیحاتی که کیوسیس در ادامۀ تعریف ارائه میدهد در ظاهر با فرضیۀ تحقیق مبنی بر این که تعاملی بودن به عنوان ویژگی برجستۀ فضای مجازی است، هم خوانی ندارد. به عنوان مثال او تعامل را، به هر رسانهای از تلفن گرفته تا فضای مجازی نسبت میدهد. اما با کمی دقت در فرضیۀ تحقیق و تعریف کیوسیس میتوان بهاین نتیجه رسید که بیان این جمله در فرضیه تحقیق که تعاملی بودن از ویژگی های برجستۀ فضای مجازی است با دیدگاه کیوسیس در تقابل قرار نمی گیرد؛ چرا که فرضیه تحقیق بهاین معنا نیست که سایر رسانه ها، تعاملی نیستند بلکه بهاین معناست که فضای مجازی در مقایسه با سایر رسانه ها، بیشتر با این ویژگی شناخته میشود.
ازسوی دیگر یکی از توضیحاتی که برای این تعریف ارائه شد؛ ویژگی تعاملی بودن را به ارتباط خطی نیز نسبت داد، که ممکن است با رویکرد دوم به عنوان رویکرد کلی مقاله که ارتباطات را به صورت غیر خطی فرض میکند؛ مطابق نداشته باشد. برای رفع این ابهام میتوان چنین استدلال کرد که بیان کیوسیس مبنی بر اینکه تعاملی بودن در ارتباط خطی نیز وجود دارد میتواند در اشاره به بازخورد است که یکی از ابعاد تعاملی بودن است. پس ارتباط خطی را تنها بهاین دلیل میتوان تعاملی دانست که ازحداقلی از تعاملی بودن یعنی بازخورد برخوردارباشد و در غیر این صورت نمی توان یک ارتباط خطی را دارای ویژگی تعاملی بودن دانست. یکی از ابهامات دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که اگر تعاملی بودن به عنوان ویژگی بارز فضای مجازی تلقی شود؛ ممکن است تاکیدی بر دیدگاه فناوری محور باشد در حالی که چنین نیست این امر از آنجا ناشی میشود که در این مقاله بحث از تعاملی بودن بیشتر در حوزۀ رسانه ها شکل گرفته است و از این رو واژه فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته است و این توجه به معنای نادیده گرفتن دو دیدگاه دیگر یعنی محیط ارتباطی و درک کاربر نیست. بنابر آنچه گفته شد میتوان چنین ادعا کرد که فرض دوم این مقاله نیز مبنی بر اینکه تعاملی بودن از ویژگی های برجستۀ فضای مجازی است و این رسانه بیشتر با این ویژگی شناخته میشود تایید میشود.
منابع:
- تاتار، ع. (۱۳۸۶). بررسی تعاملی بودن اینترنت بر رضایت کاربران در رفتار خبر جویی از سایت های خبری - فلیک، ا. (۱۳۹۰). درآمدی بر تحقیق کیفی. ترجمۀ هادی جلیلی. تهران: نشر نی - منتظر قائم، م.(۱۳۹۰).مصاحبه با متخصصان - ویندال، س. سیگنایتزر، ب. اولسون، ج. (۱۳۸۷). ترجمۀ علیرضا دهقان. تهران: انتشارات جامعه شناسان - Kiosisu, s.(۲۰۰۲).Interactivity