سیستم فیلترینگ نصبشده در گذرگاههای اصلی اینترنت کشور، پس از مواجهه با یک سایت فیلترشده، مشترک مورد نظر را به سایتی به آدرس payvandha.ir راهنمایی مجدد (Redirection) میکند.
منبع : هفته نامه عصر ارتباط
با عرض شرمندگی از تکرار مکررات، من هنوزم معتقدم ملت ایران، آنچنان فرهیخته است که در صورت انجام آموزشهای عمومی مشخص، استفاده صحیح از هر ابزاری را به نحو احسن انجام خواهد داد و در مقوله اینترنت نیز نیازمند انواع و اقسام ابزارهای فیلترینگ نخواهد بود.
از این رو است که پس از یک بررسی تحقیقاتی، وقتی گزارشهای مکتوب مربوطه را مطالعه کردم، بسیار دلگیر، تنها راه را ارائه یک مقاله مفصل دیدم. این اطلاعرسانی تنها به آن دلیل آورده شده است تا بر اساس یک کار تحقیقاتی متقن، دورنمای بیهوده منفی موجود نشان داده شده و اهمیت آموزش عمومی به مدیران محترم شورای عالی گوشزد شود.
به گزارش افتانا (پایگاه خبری امنیت فناوری اطلاعات)،سیستم فیلترینگ نصبشده در گذرگاههای اصلی اینترنت کشور، پس از مواجهه با یک سایت فیلترشده، مشترک مورد نظر را به سایتی به آدرس payvandha.ir راهنمایی مجدد (Redirection) میکند. اگرچه اغلب کسانی که با این مورد برخورد میکنند قبل از راهنمایی به صفحه فوقالذکر، مرورگر خود را به آدرس جدید تغییر میدهند، نه به صورت دقیق اما به عنوان تنها راه ممکن، میتوان ترافیک بینالمللی و تعداد مواجهه با سامانه فیلترینگ را بر اساس این شاخص ارزیابی کرد.
ارزیابی کامل و دقیق آن تنها از طریق سامانه منصوبی و متولیان آن است که شاید بد نباشد گزارشی از ایشان نیز روزگاری ارائه شود. برای مشخص کردن حجم دسترسی اتفاقی به این سایت، به صورت موازی، اطلاعات چهار سایتی که در زمینه خبر به هر حال به نظر میرسد که میبایست بیشترین دسترسی را داشته باشند (سایتهای خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و روزنامههای جامجم و همشهری به عنوان پرشمارگانترین روزنامههای کشور)، موازی با سایت مورد هدف مورد بررسی قرار گرفته است. مبنای بررسی فوق یکی از اصلیترین سایتهای بررسی ترافیک به نام Alexa بوده است که به عنوان یکی از سرویسهای وب مجموعه شرکت Amazon ایجاد و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
لازم به ذکر است که در این انتخاب، غیر از درجه اهمیتی این سایت دلیل دیگری مد نظر نیست و در صورت معرفی سایتهای مشابه از این امر بسیار استقبال میکنیم.
در ابتدا، مقایسه پارامتر اصلی ترافیک این پنج سایت، نموداری به شکل زیر را به نمایش میگذارد:
این تصویر به وضوح نشان میدهد حجم ترافیک و دسترسی به سایت فیلترینگ اولا کاملا متقارن بوده و در ثانی بیش از ۱۰ برابر هر یک از سایتهای فوقالذکر است و در واقع ظاهر این دیاگرام، نشان دهنده یک فاجعه عظیم در ترافیک بینالملل ایران خواهد بود.
ضمنا مشاهده میشود ترافیک این سایت در طول دو سال گذشته کاملا متقارن بوده و ترافیک دیگر سایتهای بررسیشده نیز بسیار اندک و شبیه یکدیگر است. برای مطلع شدن از معیار عنوانشده، لازم به ذکر است که سایت جستوجوگر گوگل در این مدل گزارش دارای رتبه یک، یاهو دارای رتبه چهار، ویکیپدیا دارای رتبه شش، آمازون دارای رتبه ۱۰ و LinkedIn دارای رتبه ۱۲ هستند.
دو نمودار تکمیلی زیر نیز بحران موجود در این مقوله را بیشتر به نمایش میگذارد:
در نمودار Search Visits درصد مراجعه به سایت از طریق ابزارهای جستوجوگر در اینترنت را نشان میدهد که درصد این امر برای سایت مورد نظر در حدود ۱۰ درصد از کل مراجعات بوده و البته حتی به نسبت دیگر موارد مورد بررسی قرارگرفته بسیار اندک است. ضمن اینکه بخش اعظم این ترافیک نیز تصادفی است زیرا در پی جستوجو و درخواست مراجعه به سایت فیلترشدهای بوده که از طریق ابزار فیلترینگ، کاربر، به سمت صفحه مورد نظر تغییر آدرس داده است.
موازی با این امر در نمودار Daily Pageviews Per User نشان داده میشود که نمودار کاربری برخورد با این صفحه به صورت بسیار نزدیکی مشابه با چهار سایت دیگر است و این امر گویای بسیاری از نکات برای بررسی خواهد بود.
در انتها خالی از لطف نیست که برای جمعبندی موضوع، خروجیهای سایت تخصصی Ranking.com نیز به مجموعه گزارشهای فوق در مورد پنج سایت مورد نظر اضافه شود تا بر اساس آن ادامه بحث مورد پیگیری قرار گیرد.
بدیهی است اصلیترین دلیل در تغییر ترافیکی که در طول سه ماه گذشته در بازدید از سایت مورد نظر صورت پذیرفته، به علت بالا رفتن زمان Redirection این سایت بوده که با توجه به افزایش آن طبیعتا مراجعه تصادفی به سایت نیز به شدت کاهش یافته است.
حال بهتر است به مواردی چند در مورد این بحث که تا به اینجای گزارش بسیار اسفناک جلوه میکند، پرداخته شود تا شاید دورنمایی از واقعیت اتفاقی که میافتد به نمایش گذاشته شده و لااقل طرح سوالاتی شود تا با پاسخ آن معضل پیشآمده رفع اشکال شود:
1- به شهادت خیلی از کارشناسان فعال در حوزه، بارها اتفاق میافتد که سایتهایی کاملا تخصصی و به دلایل خطاهای انسانی و فنی فیلتر شده و ترافیک فوق را افزایش میدهد. لذا بازنگری بسیار جدی به ابزارهای فیلترینگ در کشور که موارد اینچنین را در واقع صفر (و نه نزدیک به صفر) کند، اجتنابناپذیر و اجباری است.
از سوی دیگر، رویکرد کلینگرانه این ابزارها به دامنهها و محتواهای سایتهای فیلترشده، باعث میشود بخشهای بسیاری بهطور ناخواسته فیلتر شود. تدوین برنامه استراتژی برخورد مهندسی با این امر، از حوزه این مطلب کاملا خارج است اما آمادگی کامل جهت ارائه توسط تیم تحقیقکننده این مقاله وجود دارد.
۲- بررسی قوانین و خصوصا فهرست مصادیق محتوای مجرمانه، موضوع ماده ۲۱ قانون جرائم رایانهای که در آدرس اینترنتی http://peyvandha.ir/۰-۲.htm نیز موجود است، نشان میدهد که از دید قانونگذار سه گروه: سایتهای ضددینی و اخلاقی، سایتهای مجرمانه در زمینه جرائم خاص رایانهای خصوصا شرکتهای هرمی و نقضکنندگان حقوق مالکیت معنوی و سایتهای با رویکرد سیاسی و تخلفات اجتماعی در حوزه مصادیق این قانون و اجبار بر فیلتر آنان عنوان شده است.
بدیهی است در مذمت مراجعه به سایتهای ردیف اول هیچگونه اختلاف نظری، لااقل در اکثریت بالای ۹۹ درصد جامعه اخلاقگرای ایرانی وجود ندارد و به سادگی میتوان با مفاهیم آموزش عمومی و واگذار کردن کنترل این امر به زیرشاخههای جامعه مدنی و خصوصا خانوادهها، مراجعه افراد به این سایتها خصوصا نوجوانان و جوانان را قبل از وقوع رفع کرد و در واقع این نکته بسیار پراهمیت و اساسی است.
مقابله با مراجعههای ردیف دوم نیز با توجه به اینکه قوانین رسمی و قانونی کشور و خصوصا حقوق دیگر شهروندان را تحتالشعاع قرار میدهد، باز هم از سوی اکثریت نزدیک به صد درصد جامعه امری پسندیده بوده و مورد تایید قرار دارد و مجددا میتوان بر اساس آموزشهای گسترده و راهکارهای قانونی دیگر، مراجعه به آن را تا حد بسیار زیادی اندک کرد.
در مورد ردیف سوم، از آن رو که تعیین مصادیق آن بسیار تخصصی است و در حوزه سواد محققان این گزارش نمیگنجد، سخنی به میان نمیآوریم، اما ذکر دو نکته حائز اهمیت است؛ اول اینکه اگرچه بسیاری از افراد با انجام فیلترینگ در باب دو ردیف اول صد درصد موافق هستند، لیکن به علت جو مسموم ایجادشده توسط بدخواهان، اصل اهمیت مقوله فیلترینگ در باب دو بخش نخست، با پررنگ کردن این بخش سوم اندک، زیر سوال رفته و اساس را منفی جلوه میدهد که خود فضای بسیار بدی را ایجاد کرده و با ایجاد ابزارهای گریز، فضای استفاده از دو بخش اول که مذمت آن بر همه روشن است نیز پدید آمده و بد را بدتر میکند.
دوم آنکه به نظر نگارنده میبایست در تعیین مصادیق کمی محتاطتر عمل کرد زیرا به نظر میرسد اکثریت سایتهای فیلترشده دارای چنان مفاهیم سخیفانهای هستند که آزاد گذاشتن آنان به احتمال بسیار نزدیک به واقعیت، موجب عدم مراجعه به آنها یا محدود شدن بسیار زیاد مراجعه به ایشان خواهد شد.
البته این امر همانگونه که به صراحت شهادت داده شد، در حوزه تخصص نگارنده نیست اما به شهادت بسیاری از اندیشمندان، این راهی بسیار مفید است تا به همگان نشان داده شود آن چیزی که جنجال بسیار زیاد در مورد آن میشود، طبلی بسیار توخالی بوده و میبایست شنید تا باور کرد که از اساس بیبنیاد است. به هر حال آنچه به نظر نگارنده بسیار مهم است، تفکیک برخورد با این سه مدل سایت فیلترشده در کشور است تا سره از ناسره تشخیص داده شده و واقعیتها به صورت شفاف برای روشنگران مشخص شود.
۳- به جرات ادعا میکنیم که این ترافیک غیرواقعی است و بر اساس یک برنامه مدون آموزشی که از اصلیترین وظایف شوراهای بالاسری است، میتوان با شیبی کاملا مشهود آن را کم و اندک کرد.
۴- به جرات ادعا میکنیم که یکی از راهکارهای کاهش این نمودار دردآور، انقلاب تولید ملی محتوا به زبان فارسی است. متاسفانه محتوای مورد نیاز کاربران مختلف اینترنت در شاخهها، گرایشها و سطوح سنی و جنسی مختلف، بسیار اندک بوده و در فرهنگی به این گستردگی، محتوای الکترونیکی پدیدآمده محدود است. تولید محتوا، احتیاج به سرمایهگذاری، اطمینان از رویکردهای بازگشت سرمایه قابل اعتنا و امنیت حوزه حقوق مالکیت معنوی دارد. در این راستا بیشتر کوشش کنیم.
۵- باز هم و برای حسن خطاب، تذکری دوباره از یک برادر کوچک! باور کنیم مقوله مراجعه به سایتهای فیلترشده، مانند درد دندان است، قابل درمان بوده و مقوله فیلترینگ تنها مسکن این درد است. باید با فرهنگسازی درمان این درد را برنامهریزی کرد.