جهان پس از گذار از انقلابهاي مختلف شاهد انقلاب اطلاعاتی و فناوری ارتباطات بوده است که در آن منبع ارزشمند خلق ثروت، درآمد و قدرت، دانش است.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
جایگاه اقتصاد دانایی محور در تولید ثروت با تاکید بر نقش آن در اقتصاد جمهوری اسلامی ایران
درآمد
نوشته فرا روی تلاش ميکند تا در سه بخش متوالی به یکی از موضوعات و مولفههاي بسیار مهم اقتصاد نوین در قرن حاضر به پردازد.
در این بخش کوشش بر این است تا با تحلیلی علمی از اقتصاد دانایی محور و پیامد انقلاب اطلاعاتی و فناوری ارتباطات که تحولات بزرگی را در عرصه اقتصاد نوین به همراه آورده است، مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد.
انقلاب علمی که دو دهه گذشته در حوزه دانش و دانایی روی داده و اقتصاد نوین و مجزایی را نسبت به قرون گذشته به ارمغان آورده است. اگرچه، از بسیاری جهات در جهان کنونی هنوز تکامل نیافته اما زمینههاي شکل گیری یک اقتصاد دانش بنیاد و دانایی محور را به همراه داشته و سیر این تکامل در کشورهای توسعه یافته بسیار پر شتاب و کشورهای در حال توسعه نیز در تلاش و تکاپو برای پیوستن به این تحول عظیم و سازنده اقتصاد قرن بیست و یکمی هستند.
انقلاب اطلاعاتی و اقتصاد دانایی محور
از ابتدای قرن بيست و يكم، ما در جهان شاهد رشد اقتصاد دانش بنیاد يا به عبارتي در كوران حركت به سمت اقتصاد دانايي محور قرار گرفتهایم. در دوران كشاورزي؛ استفاده از زمين و نيروي كار و ثروت اندوزي از طریق زمین محور فعالیت اقتصادی و قدرت یابی بود. در عصر صنعتي منابع زميني را با نيروي انساني و سرمايه در هم آميختيم و اينك پي ميبريم، اين دانش و دانايي است كه تفاوتها و اختلافات را بهوجود ميآورد و منبع عظیم و پایان ناپذیر ثروت و قدرت دولتها و ملتها به شمار ميرود.
امروز دیگر زمین منبع ثروت و قدرت نیست و جنگهاي آینده برای تصرف سرزمین که منبع قدیم قدرت ثروت بود رخ نخواهد داد. اگر به مساحت دو کشور هنگ کنگ و سودان نگاه کنیم و یا به مساحت سرزمین زئیر و سنگاپور بنگریم، آنگاه به میزان صادرات این چهار کشور نظری بیفکنیم که صادرات دو کشور ذرهای هنگ کنگ و سنگاپور بیش از ۲۵۰ برابر دو کشور پهناور سودان و زئیر است، منزلت امروزین سرزمین در تولید ثروت که مرادف با تولید قدرت نیز هست در ميیابیم.
جهان پس از گذار از انقلابهاي مختلف شاهد انقلاب اطلاعاتی و فناوری ارتباطات بوده است که در آن منبع ارزشمند خلق ثروت، درآمد و قدرت، دانش است و اهمیت یافتن روزافزون آن در عصر دانایی موجب شکل گیري اقتصاد دانش محور شده است. اقتصادهاي دانش محور امروزي تغییرات گستردهاي در شرایط اقتصادي، اجتماعی و فناوري جوامع ایجاد کردهاند.
در اقتصاد دانش محور، دانش محرك اصلي رشد، ايجاد ثروت و اشتغال در تمامي رشته فعاليتها است. براساس اين تعريف اقتصاد دانش محور تنها به تعداد محدودي صنايع مبتني بر فناوري بسيار پيشرفته وابسته نيست، بلكه در اين نوع اقتصاد تمام فعاليتهاي اقتصادي به شكلي بر دانش متكي است. حتي فعاليتهايي نظير معدن و كشاورزي كه اقتصاد قديمي خوانده ميشوند.
همچنين دانش مورد نياز براي ساختن اقتصاد دانش محور تنها از نوع فناوري محض نيست و دانش فرهنگي، اجتماعي و مديريتي را نيز در بر ميگيرد. اقتصاد دانش محور اقتصادي است كه بهطور مستقيم براساس توليد، توزيع و مصرف دانش و اطلاعات قرار گرفته باشد. واژه اقتصاد دانش محور و اقتصاد اطلاعات در دهه ۱۹۶۰ وارد ادبيات اقتصادي جهان شد اما تحولات دهه نود، اين واژه را تجديد و احيا نمود.
هرچند سازمان اقتصادي همكاري و توسعه تلاشهاي زيادي براي شاخصسازي در زمينه اقتصاد دانش محور انجام داد؛ ولي تا سال ۱۹۹۵ به جمعبندي كاملي نرسيد، تا اينكه در همين سال براي اولين بار چارچوب مدوني از واژه اقتصاد دانشمحور در سازمان همکاری و توسعه در قالب سند وزارتي كميته سياستگذاري علم و فناوري كانادا منتشر شد.
اين سند تعيين كننده جايگاه مدلهاي جديد رشد و عملكرد ابداعات در اقتصاد بوده است و به تكميل پروژه به گونهاي كه بتواند علاوه بر ضريب توليد، ضريب انتشار و بهرهمندي از دانش را مشخص كند، اشاره شده است.
بنابراين تبيين جايگاه نظري دانش، نحوه تعامل و واقعيات رخ داده در عالم خارج نظير روند شتابان همگرايي بازارها، جهاني شدن، رقابت بيشتر و از همه مهمتر جهش خيره كننده فناوري ارتباطات و اطلاعات زمينه را براي تدوين الگويي اجرايي از اين پارادايم توسعه فراهم ساخته است. از اين دهه به بعد تلاشهاي بسيار گستردهاي در گسترش، تقويت و تلفيق مرزهای مفهوم اقتصاد دانش محور با اقتصاد تولید محور روشن گشته است.
اقتصاد دانش محور تمامي زمينههاي تجارت، ساختار اقتصادي، بهرهوري، نوع مديريت و غيره را متحول كرده و داراي ويژگيهايي مانند آزادسازي تجارت و جهاني شدن بازرگاني، فناوري اطلاعات و ارتباطات، مديريت دانش، تغيير ساختاري در اقتصاد، تغييرات در محل و نيروي كار، افزايش حق انتخاب مصرف كنندگان، كوچك شدن دولت و كسب و كار الكترونيكي (تجارت الكترونيكي) ميباشد. فرآيندهاي توليد دانش، توزيع دانش، انتقال و كاربرد آن چهار فرآيند اساسي در اقتصادهاي مبتني بر دانش هستند.
حجم و چگونگي رابطه اين فرآيندها با يكديگر متمايزكننده اقتصادهاي مدرن از اقتصادهاي سنتي ميباشند. در اقتصادهاي سنتي حجم اين فرآيندها اندك و رابطه بين آنها خطي است؛ يعني ابتدا دانش توليد ميشود، آنگاه توزيع شده و منتقل ميگردد و در نهايت مورد استفاده قرار ميگيرد. بين استفاده از دانش و توليد آن رابطه مستقيم وجود ندارد، بلكه يك رابطه غيرمستقيم يك طرفه به واسطه انتقال دانش شكل گرفته است كه ضامن هيچگونه پويايي نيست.
اقتصاد دانش محور بر پايههاي انقلاب دانش شكل گرفته است. انقلاب دانش متاثر از چندين عامل است كه عبارتند از: افزايش دانش كدبندي شده، افزايش آناليز اطلاعات، ذخيرهسازي و انتقال، توسعه و گسترش فناوريهاي نو، افزايش اهميت دانش و مهارت نيروي كار، افزايش سرمايهگذاري غير ملموس، گسترش تجارت جهانی، افزايش اهميت ابداعات و كارآيي در رقابت و رشد را ميتوان نام برد.
ویژگیهاي اقتصاد دانایی محور
اقتصاد دانایی محور اقتصادی است مبتنی بر تولید، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات به منظور تحقق رشد اقتصادی و افزایش بهره وری. توسعه و رشد این اقتصادها مستلزم بهینهسازی همزمان مجموعه سیاستهاي صنعتی، سیاستهاي توسعه علوم پایه و سیاستهاي توسعه فناوری است که البته نیازمند نهادهای مناسبی است.
بنابراین تاکید اقتصاد دانایی محور فقط تولید و توزیع اطلاعات و دانش نیست بلکه نکته مهم به کارگیری آنها است، یعنی استفاده موثر و به کارگیری انواع مختلف دانش در تمام فعالیتهاي اقتصادی. بدیهی است به کارگیری دانش در تولیدات، سهم دانش را در تولیدات بالاتر ميبرد.
به همین دلیل است که برخی اقتصاددانان مانند دنی کوا استاد مدرسه اقتصاد لندن ترجیح ميدهند اقتصاد مبتنی بر دانایی را اقتصاد بدون وزن بنامند، زیرا برخلاف گذشته که رشد اقتصادی را بر حسب تولید محصولات سنگین همچون فولاد و تجهیزات و ماشینآلات سنگین صنعتی و نظایر آن تعریف ميکردند، امروزه رشد اقتصادی بر حسب محصولات سبک الکترونیکی تعریف ميشود و نیز به این نکته توجه ميشود که سهم دانش در ارزش افزوده به مراتب بیش از سهم سایر عوامل تولید است. از این رو ميتوان ادعا کرد مهمترین عامل تعیین کننده در سطح زندگی در کشورهایی که در خط مقدم توسعه هستند سهم دانش در تولید کالاها و خدمات است.
تافلر بر این عقیده است که، ارزش واقعي شركتهاي بزرگ و موفق، بيشتر به ايدهها، بصيرتها و اطلاعاتي است كه در ذهن كاركنان آنها نهفته است و به بانكهاي اطلاعاتي و حق امتياز اختراعاتي بستگي دارد كه در اختيار اين نوع شركتها ميباشد، نه به تعداد خطوط توليد و ديگر داراييهاي ملموس آنها. به این ترتيب، خود سرمايه بيش از پيش بر عوامل ناملموس مبتني شده است. اگر از دانايي درست استفاده شود، جانشين غايي ديگر نهادها خواهد شد.
تاكنون دانايي، خواه قابلاندازهگيري باشد يا نباشد، يكي از انطباقپذيرترين و چند منظورهترين و مهمترين عوامل توليد است. در شرايطي كه زمين و نيروي كار، مواد خام و شايد حتي سرمايه را ميتوان منابعي محدود و فناپذير تلقي كرد، دانايي از همه لحاظ پايان ناپذير است. از دانايي برخلاف كوره ذوب آهن يا خط توليد، دو شركت در آن واحد ميتوانند استفاده كنند و ميتوانند از آن براي توليد دانايي بيشتر بهره بگيرند.
در یک کلام ثروت ما ثروتی است که از نمادها تشکیل یافته و قدرتی که بر آن مبتنی است نیز، به میزانی حیرت آور چنین است. دانایی جدید، جهانی را که تاکنون ميشناختیم دگرگون ساخته است و ستونهاي قدرتی که آن را سرپا نگه ميداشت، تکان داده است و در حال فروپاشی است و به نظر ميرسد تمدنی نوین در حال زایش است.
نوسازي دانايي در اقتصاد نوین
با رشد بخشهاي خدماتی و اطلاعاتی در اقتصادهای پیشرفته و با کامپیوتری شدن خود تولید کارخانهای، ماهیت ثروت الزاما تغییر ميکند. در حالی که سرمایهگذاران بخشهاي عقب مانده صنعت هنوز داراییهاي فیزیکی – کارخانه و تجهیزات و موجودیتهاي انبار – را حیاتی تلقی ميکنند، سرمایهگذاران پیشرفته ترین بخشهایی که با بیشترین سرعت در حال رشد هستند، برای تضمین سرمایهگذاریهاي خود به عواملی از بنیان متفاوت تری روی ميآورند.
سرعت فوق العاده زياد تغيير، امروزه به آن معناست كه واقعيتهاي معين سريعتر منسوخ ميشوند. يعني دانايي كه بر اساس آنها به وجود آمده ناپايدارتر ميشود. براي مقابله با اين عامل ناپايداري، اخيرا ابزارهاي سازماني طراحي شدهاند تا پژوهش و توسعه علمي را شتاب بخشند. ابزارهاي تكنولوژيك ديگري نيز به قصد سرعت بخشيدن به فرايند يادگيري بهوجود آمدهاند. نكته بسيار مهم اين است كه جوامع داراي تكنولوژي پيشرفته به تدريج دانايي خود را از نو سازمان ميدهند. همانگونه كه ديدهايم، دانش فني كه در كسب و كار و سياست روزمره مورد نياز است، هر روز انتزاعيتر ميشود. رشتههاي علمي مرسوم، در حال فروپاشي هستند.
به كمك كامپيوتر، همان دادهها و اطلاعات را اكنون ميتوان به آساني به شيوههاي كاملا متفاوتي طبقهبندي كرد يا برش داد. اين امر به استفادهكننده كمك ميكند تا مسالهاي واحد را از زواياي كاملا متفاوت ببيند. در حال حاضر، پيشرفتهاي هوش مصنوعي و نظام خبره، راههاي تازهاي را براي متمركز كردن مهارتهاي كارشناسي ارائه ميدهند.
به خاطر همه اين تحولات، ما شاهد علاقه روزافزون به نظريه شناخت، نظريه يادگيري، منطق تشكيك، زيستشناسي اعصاب و ديگر پيشرفتهاي فكري كه معماري خود دانايي را شكل ميدهند، هستيم.امروزه بار ديگر با فروريختن موانع قديمي كل ساختار دانايي انسان در اثر تغيير به لرزه درآمده، تاريخ بار ديگر ما را در برابر يك علامت تعجب قرار داده است.
ما اكنون فقط واقعيتهاي بيشتر گرد نميآوريم، بلكه با بازسازي شركتها و تمامي امور اقتصادي، نمادهايي را كه براي تبادل دانايي به كار ميروند به طور كامل از نو سازمان ميدهيم. دانايي گذشته از آنكه جانشين مواد، ترابري و انرژي ميشود، باعث صرفهجويي در وقت نيز ميگردد. مكان نيز توسط دانايي حفظ و تسخير ميشود، پيدايش فضاهاي مجازي نمونهاي از آن است.
به وسيله برقراري ارتباط با تامينكنندگان قطعات، با استفاده از سيستمهاي پيشرفته پردازش اطلاعات ارتباطات ميتوان موجودي انبار را سريع به گردش درآورد و در فضاهاي انبار صرفهجويي كرد. دانايي در حال پيشرفت و گسترش به ما اجازه ميدهد تا كار و محصول بيشتري را با مقدار كمتر مواد و مصالح انجام داده و توليد كنيم.
بسياري از توليدكنندگان و مردم عادي ميتوانند براي توليد ثروت و توليد دانايي بيشتر، به طور همزمان از دانايي واحدي استفاده كنند. دانايي بر عكس مزرعه و كارخانه براي هر منظوري قابل كاربرد است و پايان ناپذير است. از ميان همه منابعي كه براي توليد ثروت لازم است، هيچكدام پایدارتر، روانتر و انعطافپذيرتر از دانايي نيست.
در واقع دانش فناوري اطلاعات و ارتباطات سهم بسیار زیادی در شکل گیری اقتصاد مبتنی بر دانایی داشته است. با انقلاب فناوری و اطلاعات نه تنها موجب شده است که طیف وسیعی از کالاها و خدمات وارد بازار شود، بلکه خانوارها، شرکتها و حتی دولت روشهاي سنتی مصرف، تولید و تجارت و حکمرانی را تغییر دادهاند. مثلا در مورد خانوارها، خریدهای الکترونیکی و پول الکترونیکی موجب شده است كه بانكداري الكترونيك ايجاد شود.
شركتهاي توليدي و خدماتي به سمت تجارت الكترونيك رفتهاند و روشهاي جديدي در مبادله با مصرفكنندگان ايجاد كرده اند. همچنين تحول عظيمي در ارتباط بين بنگاهها ايجاد شده است. دولتها نيز به سمت ارائه خدمات الكترونيك به مصرفكنندگان و بنگاهها رفته است، حتي پارلمانها در جهان توسعه یافته نيز به سمت الكترونيكي شدن و سیستم رایگیری الکترونیکی گام برداشتهاند.
اين اقدامات موجب كاهش شديد هزينهها، بزرگتر شدن بازارها و در راستای عرضه خدمات بهتر به مشتريان شده است كه خود باعث ايجاد تقاضا براي ارتقاي كيفيت كالاها و خدمات از سوي مشتريان ميشود. اين امر موجب تقاضا براي توسعه دانش و يا به كارگيري موثرتر از دانش موجود در توليد كالاها و خدمات است.
بنابراين آنچه موجب شكل گيري اقتصاد مبتني بر دانايي است موجب به كارگيري بيشتر دانش در اقتصاد است. به همين دليل بسياري از صاحبنظران معتقدند كه فرق اساسي بين جايگاه دانش در اقتصاد مبني بر دانش با جايگاه دانش در اقتصاد متعارف آن است كه كالاهاي دانشي كه محصول اقتصاد مبتني بر دانش است خود همانند دانش است، يعني خصوصياتي را دارد كه دانش دارد كه مهمترين آن خودافزايي است.
به بيان ديگر همچنان كه توسعه دانش، توسعه بيشتر دانش را به دنبال دارد به همين ترتيب توليد كالاهاي دانشي، زمينه ساز توسعه بيشتر توليدات كالاها و خدمات مبتني بر دانش است. اين ميتوان به عنوان جانشيني براي منابع ديگر استفاده كرد.
پیامد
در يک جمع بندی، مهم ترین نکته ای که در خصوص دانایی ميتوان گفت این است که دانایی ذاتا منبعی پایان ناپذیر و انحصار ناپذیر است و انقلاب اطلاعات و فناوری ارتباطات فرآیند تولید و توزیع دانایی را در جهان تسهیل نموده است.
فرآيندهاي توليد دانش، توزيع دانش، انتقال و كاربرد آن چهار فرآيند اساسي در اقتصادهاي مبتني بر دانش هستند که در این دوره به اقتصادهای تولید محور وارد شده و تحول بزرگی را در اقتصادهای نوین به همراه آورده است. حجم و چگونگي رابطه اين فرآيندها با يكديگر متمايزكننده اقتصادهاي مدرن از اقتصادهاي سنتي ميباشند.
اقتصاد دانایی محور محصول جامعه دانايی و این دو حاصل تحول عظیم علمی و نظام جهانی ارتباطات است. دانش و دانايی در جامعه امروزین سرمايهای تمام ناشدنی و خودافزایی محسوب ميشود و محرک اصلی اقتصاد نوین به شمار ميآید نه اینکه اقتصاد محرک دانایی باشد.
دانايي در اقتصاد نوین گذشته از آنكه جانشين مواد، ترابري و انرژي ميشود، باعث صرفهجويي در وقت نيز ميگردد. در اقتصاد دانایی محور دانشگران جای صنعتگران را در جامعه ميگيرند و دانايی سبب تغيير محتوايی آن ميگردد.
ويژگی اخير سبب ميشود که جنبههاي ديگری نيز در ارتباط با دانايی نظیر نوسازی دانايی، کاربردها و چالشهای دانايی و غيره مطرح شوند. اما نکته مهم در اين ميان آن است که گسترش روزافزون دانايی در کليه ابعاد يک جامعه خواه ناخواه دارای پيامدهايی است که با سياستگذاریهاي صحيح علمی و فنی ميتوان از هر کدام از اين پيامدها به عنوان قابليت يا فرصت مناسبی برای توسعه جامعه بهرهبرداری نمود.
به عنوان نمونه، مسطح شدن ساختار سازمانها و برقراری ارتباطات افقی ميان اعضای آنها بر اثر استفاده از تکنولوژیهاي نوين مبتنی بر دانايی به ويژه تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات سبب بروز استعدادها و قابليتهاي فردی و در نتيجه افزايش ظرفيتهای جمعی سازمان اقتصاد ميگردد که از اين ظرفيتهاي جديد ميتوان در مسير بهسازی سازمان و نهايتا نهادهای اجتماعی وابسته به آن استفاده بهينه را به عمل آورد. کوتاه سخن اینکه؛ از ميان همه منابعي كه براي توليد ثروت در اقتصاد نوین لازم است، هيچكدام پایدارتر، روانتر و انعطافپذيرتر از دانايي نيست.
*استاد اقتصاد دانشگاههای تهران، امام حسین و علم و صنعت